سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شناخت خویشتن، از حکمت است . [امام علی علیه السلام]

خاطرات به یاد ماندنی من

من خودم به شخصه بابک تیغه رپر قدیمی و همیشگی ایران رو قبول دارم و اون رو به عنوان الگوی سبک - لباس - صدا و رفتار و اخلاق برای خودم قرار دادم و براش آرزوی موفقیت میکنم از همین جا

 

واسه آشنایی بازدید کنند گان با این رپر بزرگ و استاد موسیقی ایران زمین یک بیوگرافی کوتاهی ازش گزاشتم :

بیوگرافی بابک تیغه

بابک تیغه نوجوان رپری است که دو نوع زندگی مختلف را همزمان تجربه می کند: شرارت در رپ و خجالت در زندگی روزمره ! تیغه که ?? سال دارد ، به امید بیان کجیهای اجتماع پیرامونش ، شاگرد اولی در المپیاد ریاضی را رها کرد تا شاگرد اول دنیای رپ باشد.
تیغه را با لباس های گشاد مخصوص رپر ها می شناسیم . کم حرف ، سر به زیر و بسیار خجالتی. مدتی طول می کشه تا با یه غریبه صمیمی شه .

تیغه، کارش را دو سال و نیم پیش آغاز کرده است ، خود را صاحب کلامی به برندگی " تیغ " معرفی می کند و در پاسخ به اولین پرسش، در مورد دلیل " تیغه " نام گرفتنش می گوید : اوایل که وارد جمع رپ خوانها شده بودم ، جلسه ای تشکیل دادیم ، با حضور هیچکس ، تتلو و بقیه بچه ها . هر کس یک نام برایم پیشنهاد میکرد ، تتلو نام " تیغ" را بر روی من گذاشت ولی هیچکس آن را به " تیغه " تبدیل کرد و من نیز پذیرفتم
.
بابک ، در خواندن ترانه های نخستش، با دیگر اهالی زیر زمین ، همکاری داشته که حاصلش " گربه صفت " است . اولین کارش " بشقاب " نام ترانه ای است که در آن ، تیغه ، تتلو و تهی ، در اعتراض به درون گرایی رپ فارسی که عده ای از ورود رپر های جدید به این حیطه جلوگیری می کنند را زیر سوال برده و رفتار آنها را نکوهش کردند . تیغه ، که خود نقشی اساسی در این ترانه را دارد ، می گوید : ریتم این کارو خودم ، ساختم که بعد در گروه سه نفره ی تتلو ، تهی و خودم ، اجراش کردیم . ماجرای این ترانه از آنجا منشا می گیره که مجله ای در داخل ایران ، با من و چند نفر دیگر مصاحبه می کنه ولی وقتی موعد انتشارش می رسه ، به جای پخش گفتگو با ما ، مصاحبه با یه خواننده دیگه رو چاپ می کنه .

اصلا دیس نیست ، بشقابه فقط ! دنیا نیا " و " شانس آخر " از دیگر ترانه های پرطرفداری است که حاصل همکاری " تیغه " با گروه " تتلو و تهی " است .

می گوید : برای من شانس بسیار بزرگی بود که بر حسب اتفاق وارد رپ فارسی شده و بعد با مطرح های دنیای زیر زمین همصدا شوم . اصلا همین همکاری ها باعث شایعاتی هم شد . مثلا می گفتند من به بچه ها پول می دهم تا با من بخوانند و باعث پیشرفتم شوند و از این دست مسایل ... در طول این مدت کوتاه همکاری ، نزدیک به هشت ترانه ی مشترک اجرا کردم سکوت : از بشقاب تا طلای سیاه
همکاری بابک با " ??? " چندان دوام نمی آورد . تیغه پس از نیم سال پرکاری ، به ناگهان غیب می شود و تابستان پر کارش را با پاییز بسیار کم کارش جبران می کند . عدم حضور او باعث قوت گرفتن این شایعه می شود که دیگر قصد خواندن ندارد . تیغه ، این غیبت طولانی خود را " اشتباهی بزرگ " توصیف می کند و پیرامون دلایلش می گوید : درس و تلاش برای دیپلم گرفتن ، یکی از همین دلایل بود ، اما مهمتر از آن ، تبدیل شدنم به " آلت دست " و توپی بود که در زمین رپ فارسی مدام سر میخورد . متاسفانه ، در رپ فارسی ، بین بچه ها قهر و آشتی زیاد هست . یک روز با هم دوستیم ، فردا با هم رقیب ، پس فردا با هم قهر . من قربانی همین " قهر و آشتی ها " شدم . وقتی با هم قهر می کردند ، مثل توپ مرا پاس می دادند . برای همین " سکوت در فصل سرد " را ترجیح دادم
.
سکوت شش ماه تیغه ، در پایان سال ???? ، با سالروز ملی شدن صنعت نفت ، می شکند و " طلای سیاه " در حمایت از دکتر محمد مصدق ، توسط بابک ساخته و خوانده می شود : طلای سیاه ، یه جورایی ، آغاز ترانه های تکی من هست . ترانه هایی که دیگر کسی با من هم صدا نیست و هر آنچه هست ، از خودم است . طلای سیاه ، اعتراضی است به جنگ بر سر نفت . اعتراض به وقتیست که ارزش " طلای سیاه " از جان آدم ها بیشتر می شود .


نظری داشتین بگید ...




پوریا نخعی ::: دوشنبه 89/6/15::: ساعت 3:18 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :10098
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
پوریا نخعی
دوست دارم خاطرات روزانه خودم رو اینجا بنویسم تا بیهوده زندگی نکنم و هر از چند گاهی به گذشته ام نگاه کنم و درس عبرت بگیرم .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<
 

چت روم

کد چت روم